اشعار ترکی آذری و فارسی استاد شهریار
ای که از کلک هنر نقش دل انگیز خدایی
حیف باشد مه من کاین همه از مهر جداییگفته بودی جگرم خون نکنی باز کجایی
«من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی
عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی»
مدعی طعنه زند در غم عشق تو زیادم